نتایج جستجو برای عبارت :

باغ فردوس، چقدر خاطره خوب و بد تو خودت داری.

چقدر بزرگن ...
چقدر کوچیک ، من !
چقدر لطیفن ...
چقدر سنگی ، من !
چقدر از من دور ...
چقدر نزدیکن !
چقدر بی پروا ...
چقدر ترسو ، من !
جلو پاتو نگاه کن تو ماه رمضون ... حداقل به خودت که راست بگو . به اون چیزی که باور داری که عمل کن د لامصب !
چه خوبه ماه رمضون . یه حس دیگه دارم توش . خاطره زنده میکنه . اینکه یه عده ی زیادی هم توش یه کار یکسان مثل روزه گرفتن میکنن هم تو این حس خوب بی تاثیر نیس . مثل رنگ کردن یه خونه ی قدیمی ، اونم دست جمعی . فارغ از هر حس و حال و اعتقادی ن
یه شامپویی دارم که بوش برام خاطره‌انگیزه اگرچه هر تلاشی کردم نتونستم معین کنم که مربوط به چه خاطره‌ای هست. اونچه ازش در ذهنم ثبت شده یه حال خوب عاشقانه هست و خب همین کافیه که هربار احساس فقدان کردم رفتم و این شامپو رو به موهام زدم و حالم خوش شد.
یه چیزهایی واقعی نیست مربوط به بازنماییه و خدا میدونه چقدر عوامل در این بازنمایی دخیلند. انگار کن داستان زندگی خودت رو بنویسی.
امروز کلی برای حشمت فردوس گریه کردم. وقتی رفت سر قبر عاطی و گفت حتی پول ندارم کنار تو دفنم کنن ... یا موقعی که گفت اون روز داشتم به زنم فکر میکردم، به اینکه بدبختی من بعد از فوت اون شروع میشه.
و حالا فهمیدم چرا انقدر با حشمت فردوس همذات پنداری کردم و باهاش اشک ریختم. یاد پدربزرگم افتادم که چطور بعد از مرگ مادربزرگم داغون شد. یاد پدربزرگم افتادم که میگفت کاش زمین گیر میشدم، ولی اون زنده بود ... خیلی دردناکه از دست دادن رفیق ۵۰-۶۰ سالت که هر روز و هر
چقدر چقدر به خودم سخت میگیرم سر موضوعات الکی
چقدر نظرات آدما و رفتارشون برام مهمه
چقدر از اونایی که دوستشون دارم توقع دارم
چقدر منتظر آدمام
چقدر به خودم سخت میگیرم
چقدر گریه میکنم
چقدر دل بابا و مامان مهربون و نگرانم رو خون میکنم الکی
چقدر تو این زندگی اذیتم
چقدر یادم رفته لذت بردن رو
 
چقدر خوب بلدم خودم رو ناراحت کنم،الکی،الکی!
مگه من نمیدونم
خیلی خوب میدونم که این کارام چقدر اشتباه و غلطه
اما کمبود دارم...اره من اعتراف میکنم کمبود دارم
پراز عقدم....
نیاز دارم ....
چقدر عوض شدم....
دارم بد میشم
نه میگم بذار یکبارم من بد بشم ببینم اینای که بد هستن و همه چی دارن منم داشته باشم
خودت منو عوض کردی ...
هیچ کس کاری نکرد..خودت کردی
آن روز تنها بودم؛ و من و تو ساعت‌ها با هم حرف زدیم. باران برای تو که آن سر شهر بودی زودتر شروع شد و برای من که این سر شهر بودم دیرتر آمد. تمام چیزهایی که غلط بودند حس درست بودن داشتند. یا آن عید را یادت هست؟ و آن کتاب را؟ باآنکه سرت شلوغ بود برای خواندنش وقت گذاشتی؛ و در آخر حتی دوستش نداشتی؛ و من فهمیدم چقدر من و تو فرق داریم؛ و فهمیدم چقدر می‌توانیم حس‌های جدید از هم یاد بگیریم. یا آن روز را یادت هست که گفتی شب حالت بد شده بود؟ و من چقدر از اینکه
اجاره سوئیت ماهانه در تهران فردوس غرب
اجاره سوئیت ماهانه در تهران فردوس غرب یک واحد سوئیت فول امکانات واقع در بهترین فرعی فردوس غرب می باشد. سوئیت دارای یک اتاق خواب مجهز است. نورگیر عالی و دسترسی مناسب به مترو از ویژگی های بارز این واحد مبله در تهران محسوب می شود.
ویژگی های کلی اجاره سوئیت ماهانه در تهران فردوس غرب
موقعیت مکانی : بلوار فردوس غربی(غرب تهران)
۴۳ متر مربع تک خواب
سرویس مبلمان شش نفره
میز نهار خوری
تلوزیون ۴۲ اینچ ال ای دی
آیفون
برای خرید گیاه فردوس از هر نقطه از ایران می تونید با شماره های زیر تماس بگیرید 
۰۹۹۰۰۵۷۳۰۰۶
۰۹۹۰۰۵۷۳۰۰۷
لینک پیج ایسنستاگرام آی گل 
ارسال گل و گیاه به سراسر کشور 
نحوه نگهداری و و تکثیر گیاه فردوس در ادامه مطلب 
ادامه مطلب
در این پست دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر برای دانلود در سایت بلاگ موزیک قرار داده می شود
دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر (علی یاسینی) با لینک مستقیم کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم ( کیفیت اصلی Mp3 ) دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم موزیک جدید و زیبای خواننده علی یاسینی ... منو هیچکی نمیفهمه جز تو یه نفر دلو بردار هرجایی ببر نگهش دار پیش خودت…
دانلود آهنگ علی یاسینی ما با هم خاطره د
 
دلبری کن برای خودت جانم .یک روز هم برای خودت باش .برای خودت آواز بخوان .قربان صدقه خودت برو .حواست به جزئیات خودت باشد .چقدر خودت را بلدی ؟!حال و احوال افکارت چطور است ؟دلت هوای چه کسی را کرده ؟خوب من ؛ کمی برای خودت وقت بگذار .غم ها و کینه هایت را بنویس و تا جایی که ممکن است ریز ریز کن!حیف است خودت را در گیر این همه احساسات بی نتیجه کنی .تا کی چشم هایت آرامش را کم داشته باشند ؟کمی خودت را بلد باش .مهربان باش با خودت .تو باید تکیه گاه امنی برای خود
شده از چشم کسی سست شود دستانت؟
یا که از دیدن او لزره بیفتد جانت؟
شده در شهر خودت مثل غریبی باشی!
به تمنّا برسد قسمتِ آبت ؟نانت؟
شده با درد شبی همدم گریه بشوی؟
یا که یک زخم قدیمی بکند گریانت؟
شده یک خاطره ات زخم جدایی باشد
که به ذهن آوری و رود شود چشمانت؟
روز و شب مُردم و در خاطره ها در حبسم!
شده یک خاطره عمری بشود زندانت!؟
پارمیدا مقیسه
اهنگ خودت میدونی که من چقدر دوست دارمت

ریمیکس اهنگ خودت میدونی که من چقدر دوست دارم
ریمیکس خودت میدونی که من چقدر دوست دارم
دانلود اهنگ میدونی که من چقدر دوست دارم

دانلود آهنگ خودت میدونی چقدر دوست دارم شماعی زاده
دانلود اهنگ دعوا از شماعی زاده با کیفیت 320
ریمیکس اهنگ ما که دعوا نداریم

دانلوداهنگ ما که دعوا نداریم حسن شماعی زاده
شده اونقدر از نداشتنش بترسی که به خودت جرات عاشقی کردن تو لحظه‌هایی که کنارشی، ندی؟
هربار بیای دستاشو بگیری با خودت بگی نه! خاطره نسازم که بعدا خاطره‌ها دمارمو درنیارن...
هربار بیای باهاش رویا بسازی و واسه فرداها نقشه بکشی، جلوی خودتو بگیری که نه! اگه رویا بسازم و فردا بدون اون بیاد دنیام به آخر می‌رسه...
من از ترسِ نبودنت، چقدر نگاهت نکردم. چقدر بهت فکر نکردم. چقدر جواب حرفاتو ندادم. چقدر دوستت دارم گفتناتو نشنیده گرفتم. چقدر حس خوب خوشبختی
چیزی که آدم رو پیر می‌کنه، گذر زمان نیست، حرف نزدنه. مگه آدم چقدر می‌تونه حرف رو حرف بذاره و بریزه توی خودش؟ کلمه روی کلمه بچینه و شهر و کوچه‌هاش رو بالا پایین کنه؟ آدم هر چقدر صبور، هر چقدر توو دار، یه جایی بالاخره کم میاره. یه جایی می‌بینی خسته‌ای از این خودت و خودت بودن، از این بی‌شنونده بودن. مثل آدم در حال سقوط، دست می‌ندازی که فقط پیداش کنی. در حد دو کلمه. در حد یه سلام و خداحافظی ساده، در حد اینکه فقط به خودت قوت قلب بدی که آروم باش، یک
توی تصوراتم،
همیشه یه نیمه شب رو تصور کردم ،
که ساعت از ۱۲ گذشته...
نشستی و من
با دوتا فنجون #شکلاتِ_داغ
میام کنارت...
همونجور که موهای بلندمو دست میکشی 
دستات رو باز میکنی تا منو به خودت نزدیک تر کنی،
لبخند میزنی.. منو به خودت میچسبونی...
دراز میکشم
سرمو میزارم روی پات و با چشمهای بسته،
از سالهایی میگم که چقدر بهمون سخت گذشت..
وتو
از سالهایی میگی.. که چقدر قراره خوشبخت بشیم...
:)
برای خدمت رسانی لوله بازکنی باغ فردوس تهران فقط کافیست با ما تماس بگیرید. ما به صورت شبانه روزی و ۲۴ ساعته در کل روز سال در خدمت رسانی به شما تلاش می کنیم. ما به شما این اطمینان را می دهیم که قبل از کار برای شما مشاوره کاملی می گذاریم و می توانید با کارشناسان ما در تماس باشید و سوالات خود را به صورت تلفنی بپرسید.
ادامه مطلب
چقدر برای خود وقت میگذارید؟چقدر از حضور عزیزانت لذت میبرید؟چقدر در روز به آسمان نگاه می‌کنید و از حضور طبیعت مسرور می‌شویدچقدر نعمتهای تان را مرور میکنید؟چقدر اخلاق شکر گزارانه خود را تقویت میکنید؟چقدر  موسیقی و فیلم ها و کتابهای عالی گوش کرده اید و دیده اید و خوانده اید؟چقدر توکل کرده اید و رها بودید؟چقدر علایق و ایده هایتان را دنبال کرده اید؟در چه کاری مهارت داری و چه کاری را عالی انجام میدهی؟در لحظه همان را انجام بده که خوشحالت میکند
بابا جان! قلبم خالی است. مرگ تو با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کرده‌ام و ان چیز تو هستی. ندیدن و نبودن تو برایم سخت است. دیگر منزل پدری برای من چه معنی میتواند داشته باشد؟ وقتی تو نیستی تا باغچه ها را آب بدهی؟ تو نیستی تا در را به روی ما باز کنی و ساکت و آرام یک گوشه بنشینی و بازی بچه‌ها را نگاه کنی. خانه خالی است، قلب ما خالی است.
تک‌تک سلول‌های بودن ما درد می‌کند. حالا دیگر من از چه کسی سراغ بچگی‌هایم را بگیرم؟ خاطره اولین کفش‌
تاثیر بعضیا تووی زندگی آدم بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه...
انقدر زیاد که یه روز به خودت میای و می‌بینی همه‌ی فکر و ذکرت شده یه نفر!
شاید اون یه نفر، هیچوقت نفهمه که باعث چه تناقضی توی زندگیت شده، اما تو می‌دونی که اون، تنها دلیل تنهاییت بوده و تو، توی همه‌ی تنهاییات به اون پناه بردی. 
آرزو دادی... خاطره گرفتی!
آدما، با آرزوهاشون به دنیا میان، با خاطره‌هاشون می‌میرن.
کاش، آخرین خاطره‌ای که قبل از مرگ به یاد میارم، تو باشی...
این آپارتمان مبله در غرب تهران و در منطقه فردوس غرب قرار دارد این آپارتمان مبله تهران دارای متراژی در حدود ۴۵ مترو در طبقه پنجم ساختمان دارای آسانسورقرار دارد. از دیگر امکانات این آپارتمان مبله یکخوابه غرب تهران کولر، شوفاژ ،آسانسور، آیفون تصویری ، سرویس فرنگی و امکانات نظافتی و رفاهی کامل میباشد. این آپارتمان مبله در تهران دارای یک اتاق خواب می باشد. در اتاق خواب این منزل مبله غرب تهران یک تختخواب دونفره قرار دارد .
 
خانه یک روزه غرب تهرا
خودخواهی آنقدرها هم سخت نیست؛کافی است حرف کسی را نشنوی، حال کسی را نفهمی، حس کسی را درک نکنی، ذهنت فقط و فقط به خودت فکر کند و جز راحتی خودت را نخواهد.وقتی در همه چیز و همه حال و همه جا و همه کار، فقط خودت را دیدی - چه خودآگاه و چه ناخودآگاه- خودخواهی.وقتی از خودت نگذشتی برای کسی، وقتی همیشه و در هرجا و در هرحال خودت را در اولویت خواستی و هوای خودت را داشتی و غیر خودت را ندیدی و نفهمیدی، خود خواهی.به همین راحتی!
این آپارتمان مبله در غرب تهران و در منطقه فردوس غرب قرار دارد این آپارتمان مبله تهران دارای متراژی در حدود ۴۵ مترو در طبقه پنجم ساختمان دارای آسانسورقرار دارد. از دیگر امکانات این آپارتمان مبله یکخوابه غرب تهران کولر، شوفاژ ،آسانسور، آیفون تصویری ، سرویس فرنگی و امکانات نظافتی و رفاهی کامل میباشد. این آپارتمان مبله در تهران دارای یک اتاق خواب می باشد. در اتاق خواب این منزل مبله غرب تهران یک تختخواب دونفره قرار دارد .
 
خانه یک روزه غرب تهرا
برای هر کاری هر تصمیمی هر معامله ای قبل از انجامش برای خودت بعدش را در ذهنت ترسیم کن به خودت بگو
خوب این کار را هم کردم که چی بشه؟
به خودت جواب سوالت را بده ببین خودت از جوابت قانع میشی خوبیش اینه خودت که به خودت دیگه دروغ نمیگی این خودت خوده واقعیته نه اونیکه در فضای مجازی دوست داری برای بقیه ژستشو بگیری 
این که چی بشه؟یا خوب بعدش چی؟
خیلی کمکت میکنه
چه حس خوبیست وقتی دفتر خاطراتت را ورق بزنی و خاطره هایت را مرور کنی
با خاطرات شیرین لبخند برلبت مینشیند و با خاطرات تلخ اخم میکنی
ولی هردوی اینها طعم شیرینی میدهند
وقتی صفحات وب رو مثل دفتر ورق میزدم،با هرپستی که برخورد میکردم یک یادش بخیری در ذهنم میگذشت...
چه روزها وساعت هایی پشت سیستم مینشستم و مطالبم را تایپ میکردم..چه ساعتهایی را به خاطر یک پست مفید وخوب دنبال مطلب بین کتابهایم میگشتم...چه با ذوق وسلیقه مطلب مینوشتم و اکثر عکسهارو متن ن
آدرس : مشهد , خیابان امام رضا , ابتدای خیابان امام رضا 11
فاصله تا ورودی حرم مطهر :10 دقیقه پیاده
هتل نخل فردوس مشهد یکی از هتل آپارتمان های نزدیک به حرم مطهر هست که از موقعیت مکانی مناسبی در مشهد الرضا برخوردار است. این هتل آپارتمان در خیابان امام رضا 11 با فاصله حدود 10 دقیقه پیاده تا حرم مطهر رضوی فاصله دارد و زائران بارگاه منور حضرت امام رضا (ع) میتوانند در فاصله زمانی کوتاهی به زیارت حضرت نایل شوند. همان طور که گفته شد نزدیکی به حرم مطهر و موقعی
دیشب مامان و بابا حرفشان شده بود
حالا نه اینکه اصلش همین دیشب باشد ها 
عمیق تر است
و هنوز ننشسته اند با هم حلش کنند
بابا با دلخوری رفت بیرون وقتی من خانه نبودم
بعدتر زنگ زد که نمیخواید به ما یه کافه بدید؟
بلند شید بیاید تجریش!
رفتیم.
قدم زدیم تا باغ فردوس که مثلا شامی چیزی بخوریم.
خوردیم.
بیرون که آمدیم سد معبر ریخته بود و داشت دست فروش ها را، دست بند و عروسک و عکس فروش ها را جمع میکرد
و ما سر تکان دادیم و گذشتیم.
از صدای داد و بیدادشان گذشتیم.
از
گاهی اوقات بر سر راه آدمیزاد
آدم هایی قرار میگرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند؛
که می شود با آن ها به هر چیزی بخندی
دوست هایی هستند در زندگی
که بی دغدغه می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد؛
می شود یادت برود که میزبانی یا مهمان!
جایی که هستی خانه اوست یا خانه خودت!
حتی می شود ناگفته های دلت،
آن هایی که جرأت گفتنش به خودت هم نداری، بهشان بگویی
و …
مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
چقدر خوبند این آدمها
و چقدر همه ما نیاز داریم
به حد
به نام خدا
تازه وقتی به دو قدمی مرگ میرسی
‌می‌فهمی حیات چه نعمت بزرگی بود
نفس کشیدن
دیدن
رنگ‌ها
همه موجودات
حتی مورچه‌های دانه کش
چه جلوه‌ای بودند از آن عظیم عزیر
وقتی به مرگ نزدیک می‌شوی
تازه می‌فهمی چقدر زمان داشتی
چقدر فرصت بود
برای خوب بودن با دیگران
برای خوب خواستن برای همه
حتی برای خودت
و تو همه اینها را از دست داده‌ای
زمزمه می‌کنی
دمی
فرصتی
زمان کوتاهی برای
خوب بودن به من بدهید
اما این درخواست هرگز پاسخ داده نمی‌شود
تو مانده
سلام
ثانیه ها واقعا در حال گذرن و فقط باید زندگی کرد 
این هفته واقعا هم خودم پر حرف بودم و هم بچه ها شبا آخر شب میومدن با هم حرف میزدیم چقدر حرف توی این دو روزه بچه ها برام زدن هر کدوم به یه جور و حالی
درسا هم که واقعا دیوونم کردن بابا این حجم واقعا بی سابقه س بازم شکر
و اما جایی شنیدم که گفت دلتنگی زبان نفهم ترین حس دنیاست حالا هی واسش دلیل بیار
(ولی اگه تورو نداشتم تو دانشگاه چیکار میکردم چقدر خوب شد که توی عملیات بدر شرکت کردی چقدر خوبه که آ
شنبه ها ، شنبه ها ، شنبه ها ... شنیدن صدای تو ... همراه شدن با زندگیت ...
چقدر خوب که تصمیم گرفتی برای تغییر ... چقدر خوب که یک هفته است سیگارت رو ترک کردی . بهت افتخار می کنم ... 
مواظب خودت باش ... قدم به قدم همراهیت می کنم ... حواسم بهت هست ...  
نمک نشناسی مثل یک بیماریِ مزمن شیوع پیدا کرده است بینِ مردم!مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی!حالِشان که با تو خوب شد،دلیلِ حالِ بدت می شوند!مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی!می روند و شیفته ی آدم های جدیدِ زندگیِ شان می شوند.مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی!درد می زنند به جانَت.مهم نیست چقدر بارِ تنهایی شان را به دوش کشیدی!در نهایت تنهایَت می گذراند.لطفاً به فرزندانتان،قدر شناس بودن را یاد دهید؛اینجا زخمِ خیلی ها تازه ی
هیچوقت از خاطره هایی ک خودتون قبلا با کسی داشتین با کس دیگ خاطره نسازین واسه کسی رویا نسازین چون وقتی بفهمه اولین نفری نبوده ک اینارو باهاش تجربه کردین و تو ذهن شما این خاطره با کس دیگ شکل گرفته بدجور از درون میشکنه 
خیلی بد 
هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانم...از خوبان "خاطره"و از بدان "تجربه"میگیرم...!بدترین ها "عبرت" میشوند...!وبهترین ها"دوست"حرف اشتباهیست که میگویند...با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد.اگر چنین بود!!!از منیت و شخصیت هر کس چیزی باقی نمیماند.هرکس هر چه به سرت اورد فقط خودت باش.اگر جواب هر جفایی بدی بود.داستان زندگی ما خالی از ادم های خوب بود.اگر نمیتوانی ادم خوبه ی زندگی کسی باشی.اگر برای یاد دادن تنها همان خوبی هایی که خودت بلدی ناتوانت کردنداگر همان اندک
خانه کرایه ای در تهران بلوار فردوس
خانه کرایه ای در تهران بلوار فردوس یک واحد آپارتمان مبله در ساختمان دنج و آرام است. واحد در طبقه چهارم قرار دارد. ساختمان فول امکانات و نوساز است. دکوراسیون تمیز و شیک ، نورپردازی عالی ، نقشه بی نقص و ... از مزایای این واحد هستند. مساحت آپارتمان 65 متر مربع است. سالن دلباز و یک اتاق خواب نورگیر دارد.
مشخصات کلی و امکانات خانه کرایه ای در تهران بلوار فردوس
یخچال فریزر
لباسشویی
مایکروفر
گاز صفحه ای
ماشین ظرفشویی
چیزهایی هستند که گمان می‌کنی فراموش شده‌اند. فکر می‌کنی در میان انبوه خاطرات تلخ و شیرین و عجیب و عادی، مدفون شده‌اند و هیچ‌گاه قرار نیست که دوباره آن‌ها را به خاطر بیاوری.
بعد یک روزی، از یک گوشه‌ای راه خودشان را به سطح پیدا می‌کنند و درست زمانی که انتظارش را نداری حضورشان را با افتخار به رخ می‌کشند.
چیزهایی مثل یک نگاه.
مثل یک خاطره تلخ که حتی نمی‌دانستی وجود دارد.
خاطره‌ای از یک لحظه تلخ،
از یک مکالمه تلخ
از یک شب تلخ که تو نمی‌دانست
نقش یک خنده پر رونق را، برلبم می بینی
جان من راست بگو از چه سبب
کوه اندوه مرا، تو ندیدی هرگز؟
دیگر امروز چه سود، به تو اندیشیدن
تو که رفتی ای کاش، همه خاطره هایت را نیز
با خودت می بردی
وای ای خاطره ها
 ای شیاطین عذاب آور شب
که سپردید مرا در غم و تنهایی و تب
بگذارید فراموش کنم
قصه هرچه که بود
قصه هر چه که رفت
و دگر باز نگشت
| امیر غریب |
بلوار فردوس محله‌ای در غرب تهران است که به خاطر برخورداری از امکانات متنوع نظیر رستوران، کافی‌شاپ و فروشگاه و همچنین بافت نوساز محبوبیت بالایی نزد خریداران خانه دارد.
بلوار فردوس از محله‌های غرب تهران است که در منطقه ۵ شهرداری تهران قرار دارد. این بلوار تا پیش از افتتاح بزرگراه ستاری محله‌ای یکپارچه بود و بعد از احداث بزرگراه به دو قسمت بلوار فردوس غرب و بلوار فردوس شرق تقسیم‌بندی شد. به طور کلی دسترسی این بلوار به امکانات متنوع و همچنی
نمی دانم کدامین واژه ها را به کار برم که نشان دهد چگونه در دل تنگی ات دست و پا می زنم و فقط می توانم با نوشتن برای خودم کمی آرام شوم.
هیچ کس نمی فهمد وسعت درد من را به جز منی که در دفترم به حرف هایم گوش می سپارد و من چقدر نوشتن از تو برای خودم را دوست دارم. 
من طرفدار نوشتن هستم!
 
 
وقتی هیچ کسی عمق دردت رو نمی فهمه و تنها خودت هستی که متوجه می شی چقدر داره بهت سخت می گذره واسه ی خودت بنویس... حتی اگر شاد یودی هم برای خودت اون شادی رو تا ابد نگه دار. نو
سوئیت اجاره ای در تهران بلوار فردوس
سوئیت
اجاره ای در تهران بلوار فردوس یک واحد فول امکانات و تمیز در ساختمانی
نوساز است. واحد در طبقه سوم قرار دارد. ساختمان مجموعاً 10 واحدی است.
مساحت سوئیت مذکور 45 متر مربع است. یک اتاق خواب و سالن نورگیر دارد. نقشه
مهندسی ، موقعیت خوب ، دکوراسیون شیک ، نورپردازی عالی و ... از مزایای
این واحد هستند.
امکانات و ویژگی های کلی سوئیت اجاره ای در تهران بلوار فردوس

سرویس مبلمان بسیار تمیز و نو
میز ناهار خوری
امکان
برای داشتن یک زندگی آرامو پر از عشق؛اول عاشق خودت شو،خودت را تماشا کن،برای خودت شعر بنویس،خودت را ستایش کن ...عاشق خودت که شدی؛یاد می گیری آدمِ درستی را برای عاشقی انتخاب کنی،عاشق خودت که باشی دیگر عاشق کسی که فقط عذابت میدهد نمیشوی،عاشق خودت که باشی آنی را انتخاب میکنی که آغوشش امنیت و لبخندش آرامش است،دوستت دارد و به تو احترام می گذارد ...اگر از زندگی عشق میخواهی،اگر از آدم زندگی ات عشق میخواهی،اول باید عاشق خودت بشویتا به جهان بگویی؛این
به نظرم باید ستایش چهارم ساخته بشه 
توی این سری اولویت با اونایی بود که آفتاب لب بوم بودن 
ستایش و فردوس و خانم بزرگ و آقای مظفری ازدواج کردند
سری چهارم باید ساخته بشه تا محمد پسر ستایش دوتا دختر ای صابرم ازدواج کنند
تازه هنوز عروس فردوس که روی ویلچرم بود مونده اونم باید خوب بشه و یه شوهر براش پیدا بشه 
 
از اتاق فرمان اشاره میکنند بابای پریسیما اعتراض کرده من به خاطر شماها قتل انجام دادم رفتم زندون چرا برا من زن نگرفتی برای همین احتمالا ستا
تب سنج تو فرودگاه ها و ورودی خروجی شهرها، آدمو یاد بارکد خوان فروشگاه ها میندازه!!جالب تر میشد در کنار درجه تب بلکه عوض اون، قیمت آدما رو اعلان میکرد!!+ چقدر می ارزیم؟!انسانیتمون چقدره؟!دیگران برامون مهمند یا نه؟!از حق الناس چیزی میفهمیم؟!دینداری؟! رفاقت؟! وطن دوستی؟! ایثار؟! تعاون؟؟و و وخودت بخوای برچسب قیمت به خودت بزنی، چند میزنی؟!تو که علی رغم توصیه همه کارشناسا به ماندن در خونه بی ملاحظه و بی پروا بی هیچ ضرورتی بلند شدی از این شهر به اون ش
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
اجاره سوئیت در غرب تهران فردوس
اجاره
سوئیت در غرب تهران فردوس یک واحد آپارتمان به صورت کاملا مبله و فول
امکانات می باشد. واحد در طبقه سوم قرار دارد. مساحت آن 50 متر است.
ساختمان 6 طبقه دو واحدی است. امکانات ساختمان آسانسور ، پارکینگ ، انباری ،
نگهبانی و ... به شمار می روند. واحد تک خواب و بسیار تمیز و خوش نقشه
است. همچنین سوئیت از دسترسی آسان به مرکز خرید و خیابان اصلی برخوردار
است.
امکانات و ویژگی های کلی اجاره سوئیت در غرب تهران فردوس

دارای س
یک شب تصمیم گرفتم که سوار اتوبوس شوم و بروم 
 اول فکر میکردم که چمدان نیاز است ولی نبود یک کوله کوچک برداشتم و روی میز گذاشتم.
خیره شدم به دیوار ؛ چقدر عکس، چقدر خاطره حالا کدامشان را بردارم ؟!
دست هایم را قلاب کردم اولی را رد دادم دومی را نادیده گرفتم به سومی که رسیدم چشم هایم را بستم میدانستم بردنشان داغ دلم را تازه میکند بیخیال شدم
جلو تر که رفتم به سیزدهمی رسیدم ، عکس دست جمعی شان بود عکاس هم من بودم لبخند میزدند و دست گردن هم انداخته بودن
یک شب تصمیم گرفتم که سوار اتوبوس شوم و بروم 
 اول فکر میکردم که چمدان نیاز است ولی نبود یک کوله کوچک برداشتم و روی میز گذاشتم.
خیره شدم به دیوار ؛ چقدر عکس، چقدر خاطره حالا کدامشان را بردارم ؟!
دست هایم را قلاب کردم اولی را رد دادم دومی را نادیده گرفتم به سومی که رسیدم چشم هایم را بستم میدانستم بردنشان داغ دلم را تازه میکند بیخیال شدم
جلو تر که رفتم به سیزدهمی رسیدم ، عکس دست جمعی شان بود عکاس هم من بودم لبخند میزدند و دست گردن هم انداخته بودن
اتوبار و باربری فردوس

باربری گاندی | باربری سعادت آباد | باربری تهرانسر


ارائه بیمه نامه رایگان در اتوبار و باربری فردوس

مشتریانی که به باربری فردوس مراجعه می کنند در تمام طول اسباب کشی استرس این را دارند که اثاثیه آن ها
در طول اسباب کشی آسیب ببیند یا گم شود. اتوبار و باربری فردوس برای آرامش مشتریان
عزیز و اطمینان آنها به باربری فردوس بیمه نامه ای را به صورت رایگان به مشتریان
عزیز ارائه می دهد. بر اساس بیمه نامه ارائه شده در باربری فردوس هر
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
تمام مزه ی یه خاطره به در دسترس نبودنشه. به این که فکر کنی و تلاش کنی تا تکه پاره هایی ازش رو به یاد بیاری. به نظرم عکس، فیلم یا هر چیز دیگه ای شبیه اینا، جلوی این احساس رو می گیره. اصلا خاطره انگیز یعنی چیزی که نمی تونی تکرارش کنی. حداقل به سادگی نمی تونی تکرارش کنی.
شیوانا گوشه ای از مدرسه نشسته و به کاری مشغول بود و در عین حال به صحبت چند نفر از شاگردانش گوش می داد. یکی از شاگردان ده دقیقه یک ریز در مورد شاگردی که غایب بود صحبت کرد و راجع به مسایل شخصی فرد غایب حدسیات و برداشت های متفاوتی بیان کرد. حتی چند دقیقه آخر وقتی حرف کم آورد در مورد خصوصیات شخصی و خانوادگی شاگرد غایب هم سخنانی گفت. وقتی کلام شاگرد غیبت کن تمام شد، شیوانا به سمت او برگشت و با لحنی کنجکاوانه از او پرسید: بابت این ده دقیقه ای که از وقت
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنه
سلام
چه تاریخ خاص و تلخی شد....شب و روز شهادت سردار ؛ شب و روز وداع
اما 
سردار
یه نفر چقدر میتونه توی دل میلیون ها آدم نفوذ کنه... جبهه و اون حال و هوای شهدا چقدر عجیب و غریب بوده که مثل سردار همه عشق و همه ی آرزوش رسیدن به اوناست..
چه بوی خدا رو استشمام کردیم از اربا اربا شدنت...
رهبر برای نداشتنت بغض کرد و اشک ریخت...
چقدر رویایی هستی تو سردار...چقدر همه کارهایت را بیست و کامل انجام داده ای...چقدر رنگ و لعاب حضرت عباس داری و چقدر نبودنت سخت است..
حتی الا
یادته اون تک درخت افرا توی اون کوچه سربالایی که سه شنبه ها می رفتیم؟
پاییز که می شد بعضی از برگاش سبز بود، بعضیاش زرد، بعضیاش قرمز، بعضی برگا هم فقط رگه های نارنجی داشتند.
تو اسم کوچه رو گذاشته بودی فردوس، می گفتی کاش میشد این کوچه رو خرید، بعد روی این درخت یه خونه درست می کنیم، می گفتی این درخت مثل من مجنونه، ببین وقتی دارم نگات می کنم، لبام میخنده و چشام گریه میکنه.
یادته من جرات نداشتم نگات کنم؟ همیشه ناراحت میشدی، بعدش می رفتیم مسجد پایین
بسمـ رب شهدا والصدیقین 
اوایل که تازه با شهید رسول خلیلی آشنا شده بود ،با کلی ذوق وشوق عکس هایش را به من نشان می داد و می گفت :ببین ما چقدر شبیه هم هستیم.خیلی جدی نمی گرفتم.
حتی عکس این شهید راروی صفحه کامپیوترش گذاشته بود.
یک بار آن را دیدم وگفتم که تو چقدر خودخواهی !عکس خودت را گذاشتی اینجا!!!
خندید وگفت:دیدی نتوانستی تشخیص بدهی من نیستم،شهید رسول خلیلی. 
نقل از مادر شهید 
@modafeanharam77
گاهی لازم نیس نفهمیتو به رخ بقیه بکشی
فقط کافیه فهمیدگیتو به همه ثابت کنی ...!
....
میگم این جمله چقدر عجیبه ...
نیس؟
دست از اثبات خودت به بقیه بردار و یه چیزایی رو به خودت ثابت کن !
با خودمم...
....
تا قبل از شنیدن این جمله 
یه جمله دیگه برام در صدر جملات ثقیل قرار داشت:
انتظار شعور داشتن از همه...
خود بیشعوری است...
اینو داداش نگفته ...ولی خوبه!
یک جاهایی بدون اینکه کسی متوجه شودناگهان جوهـرت ته میکشد ...هی روی کاغذ کشیده میشویاما فقط جـا می اندازیمُدام میکشند ..تکانت میدهندبا تمامِ قدرت ...یادشان میرود چقدر برایشان بودی چقدر قطع و وصل شدی بخاطرشان !خیلی جاها کمرنگ شدی که اذیت نشوندو چه جاها که پر رنگی ات قند در دلشان آب کرد ...ولی حالااصلا توجهی نمیکنند که چیزی از تـو باقی نمانده !نمیفهمند که چقدر خودت را کم آورده ای ...به آسـانیدست میکشند ...رها میکنند !چون دیگر به کارشان نمی آیی ...از م
سال پیش مهر موبایلم رو دزد برد. لب خیابون گریه میکردم و نعره میزدم ....مامان گفت فدای سرت.یه گوشی بهتر میخری، نو مدل جدید. گفتم مامان چی داری میگی، همه چی که پول نیست. خاطره هام چی...
آدم هرچی کمتر با دیگران دنبال ثبت خاطره باشه بعدها راحت تر خواهد بود. به لحظه هامون عمق ندیم... خاطره ساختن مثل خالکوبی کردن هست. 
دانلود آهنگ غمگین و احساسی به نام ما با هم خاطره داریم علی یاسینی (کیفیت اصلی و رایگان) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ma baham khatere darim az ali yasini
دانلود آهنگ ما با هم خاطره داریم علی یاسینی (کیفیت اصلی و رایگان)
هر جای شهروُ می گردم، ما با هم خاطــره داریم..♪
آخرِ عمرمه اون روز، که ازم چشم بـــرداری..♪
الان توو همون خیابونـــم، که باهم راه می رفتیـــم..♪
اگه این آدما میذاشتن، تا خودِ ماه میرفتیم!●♪♫
مگه کل این دنیـــ
یک چیز جالبی که مابین خانم ها می بینم اینه که بیخود از همدیگه تعریف میکنند. طرف می ره یک رنگ بلوند به موها و ابروهاش می زنه و واقعا شبیه جن میشه. ولی هر کسی که بهش می رسه می گه وای چقدر قشنگ شدی!!! حالا اون گفت که چقدر قشنگ شدی ولی مگه خودت را توی آیینه نمی بینی؟!
 
ایرانی ها با رنگ پوست و ترکیب صورتی که دارند واقعا رنگ های روشن به اکثرشون نمیاد. تو رو خدا اگه یکی خودش را شبیه جن ها کرد، اگه نمی خواهید بهش بگید که زشت شده، حداقل الکی بهش نگید که چقدر
بعضی از خاطره‌ها
شکل فایل‌های ویروسی‌ان
دیدی هی حذفشون می‌کنی
اما
باز بر‌می‌گردن...
شیفت دیلیت هم اثری نداره روشون...
انگاری جا خوش کردن تو حافظه...
حالا تو نه اینکه در مقابل این خاطره‌ها باشیا...نه...
تو در جریان اینا شناوری...
می‌برنت؛ هرجا که بخوان...
اصلا یه موقع طوری از این دنیا
و ازین هستی دورت می‌کنن
که وقتی به خودت می‌آی؛ می‌گی
کدومش حقیقته؟
یادها مثل قطاری می‌مونن
که اصلا نمی‌دونی چجوری سوار شدی..
مقصدش کجاست...
فقط میری
میری
میری
م
زندگی چقدر پوچ و بی هیجان میشه وقتی از چیزهایی که دوست داری محروم میشی یا نداریشون در اون لحظهکلا انگار زندگیم یک سری تلاشهای بی پایان برای رسیدن به موفقیت هاست به اضافه ی چاشنی هایی که اضافه میشن تا شیرینش کنن
مثلا اگه کسی رو نداشته باشی که موفقیت هات رو باهاش شریک شی ، یا کسی که وقتی موفق میشی بهت افتخار کنه ، یه روزی بالاخره دست از تلاش کردن میکشی
یا اگه توی پیله ی تنهایی خودت باشی و حال کسی رو خوب نکنی بالاخره یه روز حال خودت هم به حد نرمال
همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
این کارو میکنم که بلند بشمچ
مشخصات سریال
نام سریال : ستایش
ژانر (موضوع) : خانوادگی،اجتماعی، درام
سال انتشار : 1398
تعداد قسمت ها: 30 
محصول کشور: ایران
کارگردان : سعید سلطانی

ستارگان
داریوش ارجمند در نقش حشمت فردوس
مهدی سلوکی در نقش محمد فردوس
نرگس محمدی در نقش ستایش نادری


خلاصه داستان 

پس از آنکه محمد پسر طاهر فردوس،با پدربزرگش آشنا میشود، کم کم علاقه خاصی بین او و پدربزرگش شکل میگیرد. در فصل سوم حشمت فردوس به همراه نوه‌اش در پی ساختن دوباره زندگیش می‌افتد…
ادامه مط
مشخصات سریال
نام سریال : ستایش
ژانر (موضوع) : خانوادگی،اجتماعی، درام
سال انتشار : 1398
تعداد قسمت ها: 30 
محصول کشور: ایران
کارگردان : سعید سلطانی

ستارگان
داریوش ارجمند در نقش حشمت فردوس
مهدی سلوکی در نقش محمد فردوس
نرگس محمدی در نقش ستایش نادری


خلاصه داستان 

پس از آنکه محمد پسر طاهر فردوس،با پدربزرگش آشنا میشود، کم کم علاقه خاصی بین او و پدربزرگش شکل میگیرد. در فصل سوم حشمت فردوس به همراه نوه‌اش در پی ساختن دوباره زندگیش می‌افتد…
ادامه مط
رفته بودم که بگویم ضربه‌تان سخت بود. خیلی کاری. خیلی محکم‌تر از آن که دیواره‌های سستِ باران‌خورده‌ام تابشان آورند. شکستم. بدجور هم. حالا تنهام. حالا قلبم مانده روی دستم. حالا فکرم سیاه شده. دلم سیاه شده. تنم سیاه شده. رفته بودم که بگویم نقشه‌تان خوب گرفت. های و هوهای قدیمم را خوب میخکوب کردید به دیوار.
دیدم دخترک قلم‌مو به‌دست نشسته و دارد رنگ می‌زند به پیراهنِ خاکی‌شان. بوی تازگی می‌دادند. وسط تابستانی. بی‌مناسبت. نفسم به عطرِ رنگ تازه
خاطره : کتاب سرمایی
فصل بهار بود با بوی گل های زیبا و معطرش.توی اتاق نشسته بودم و داشتم کتاب «گرگ ها از برف نمی ترسند» رو می خوندم، حسابی سردم شده بود.رفتم تو آشپزخونه و به مامانم گفتم:« چقدر هوا سرد شده ها!»مامانم گفت:« هوا به این خوبی، کجاش سرده؟»یه چیزی خوردم و اومدم نشستم بقیه کتاب رو خوندم. از روحیه نوجونای کتاب پر از انرژیشده بودم، از تغییرهای خوب شخصیت های داستان طی این سختی ها شگفت زده شده بودم و دلم برای نوجوونهای توی کتاب سوخت که تو او
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش!
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش!
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد!  
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم ومنّت
منّت نکش از غیر و پر و بال خودت باش!
صدسال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش!
چقدر سخت بود که به خودم میگفتم این اخرین بازیه خسروعه !!!!
چقدر مزخرف بود این لیگ 
این همه ناداورى بس نبود !!! 
اشکاى خسرو هم بهش اضافه شد ؟؟؟؟!!!!
اصن مگه لازمه بگم براى همیشه تو خاطره هامون میمونى ؟
اخ که چقدر بد بود اشکاى خسرو

+ وقتى یاد کولى بازى هاى سید جلال تو دربى و کف گرگى اى که بیرانوند به بازیکن تیم خارجى زد میوفتم افتخار میکنم لاقل طرفدار تیمى ام که بازیکن هاش لاقل جوانمردانه بازى میکنن 
+ ترجیح میدم تیمم بره دسته یک اما به نا حق قهرمان ن
 
امام علی (ع) چقدر درست و بجا فرمودند که :
خودت را به کارهای خوب و کسب فضیلت ها وادار کن و گرنه  به طور طبیعی دچار رذائل خواهی شد.
یعنی اگر خودت را به سمت کارها و حالات خوب نبری هم کارهایت و هم حال روحی ات بد می شود .
ذهن انسان هم نیاز به کنترل و مراقبت دارد.اگر انسان برای کنترل ذهن تمرین نکند ذهنش خود به خود بیمار می شود !
شما حق نداری هر طوری که میخوای خودت را سرزنش کنی ,حتی برای گناهان بعضی ها طوری درباره گناه خودشان را سرزنش می کنند که موجب یأس آ
 
متن آهنگ اشوان بنام مغرور
دیوونه ی من معلومه کجاییقرار نبود آخه این همه جداییقرار نبود آخه تنهاییابیا بیا بیا بیابلد نبودی این آدم مغرورونبودی جاش یهو بندازتت دوروواسه هر اشتباهی بشی مجبوروبیا بیا بیا بیادلم تنگه واسه چشمای خوش رنگتکجایی که دلم بد جور شده تنگتمیرقصیدم برات میزدی هر سازیحواست نیستواسه یه شهر خاطره میسازیتو که خودت میدونیتو قلب من میمونیلااقل بمون یه کاری کنبه ظاهر بی قراری کنآبرو داری کن نروتو که خودت میدونیتو قلب من
چقدر سخت بود که به خودم میگفتم این اخرین بازیه خسروعه !!!!
چقدر مزخرف بود این لیگ 
این همه ناداورى بس نبود !!! 
اشکاى خسرو هم بهش اضافه شد ؟؟؟؟!!!!
اصن مگه لازمه بگم براى همیشه تو خاطره هامون میمونى ؟
اخ که چقدر بد بود اشکاى خسرو

+ وقتى یاد کولى بازى هاى سید جلال تو دربى و کف گرگى اى که بیرانوند به بازیکن تیم خارجى زد میوفتم افتخار میکنم لاقل طرفدار تیمى ام که بازیکن هاش لاقل جوانمردانه بازى میکنن 
+ ترجیح میدم تیمم بره دسته یک اما به نا حق قهرمان ن
مشخصات سریال
نام سریال : ستابش
ژانر (موضوع) : خانوادگی،اجتماعی، درام
سال انتشار : 1398
تعداد قسمت ها: 30 
محصول کشور: ایران
کارگردان : سعید سلطانی

ستارگان
داریوش ارجمند در نقش حشمت فردوس
مهدی سلوکی در نقش محمد فردوس
نرگس محمدی در نقش ستایش نادری


خلاصه داستان 

پس از آنکه محمد پسر طاهر فردوس،با پدربزرگش آشنا میشود، کم کم علاقه خاصی بین او و پدربزرگش شکل میگیرد. در فصل سوم حشمت فردوس به همراه نوه‌اش در پی ساختن دوباره زندگیش می‌افتد…
ادامه مط
نمیدونمـ چرا هر وقت اینقدر تو این دنیا گمـم میرم سراغ انیمیشن راپونزل و مریدا. شاید چون انیمیشن های والت دیزنی لند مثل سفید برفی و سیندرلا برمیگرده به زمان کودکیـم.. ولی اون زمان هم شیرین نبود که بگم این تمایل منو به سمت زمانی میبره که کاملا آسوده بودم! اما میتونم بگم کاملا بی دغدغه بودمـ.. همیشه باید پناهی واسه آدم باشه؛ پناه بر عِشق، پناه بر شعر، پناه بر خاطره ها هر چقدر تلـخ حتی! گفتم خاطره، یاد مامان خاطره میوفتم، مگه میشه یه آدم و اینقدر د
سینما هویزه شهر مشهد سینمای ممتاز مشهد مقدس
 
یکی دیگر از سینماهای شهر مشهد مقدس , بهشت سینما هویزه شهر مشهد هست که یکی‌از امروزی ترین و شایسته ترین سینماهای مرز و بوم می‌باشد . فردوس سینما هویزه مشهد مقدس که در حین های قبل به آن سینما دیاموند هم گفته می شد , یک کدام از سینماهای دیرین شهر مشهد به شمار می رود که در مورخ ۲۲ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۷ هجری خورشیدی با گنجایش ۲۲۰۰ صندلی به‌دست کامران کابلی ملاک بهره برداری شد
دانلود آهنگ جدید آفو به نام خودت باش
Текст песни Khodat Bash Afo
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باشБудь сумасшедшим и люби свою удачу
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باشВеселитесь с окружением
یک لحظه نخور حسرت عمرو که نداری

ادامه مطلب
یک روز از خواب بیدار می شوی نگاهی به تقویم می اندازی!نگاهی به ساعتت،
و نگاهی به خود خودت در آینه،
و می بینی هیچ چیز و هیچ کس جز خودت حیف نیست...
لباس های اتو کشیده غبار گرفته مهمانی ات را از کمد بیرون می آوری
گران ترین عطرت را از جعبه بیرون می آوری و به سر و روی خودت می پاشی
ته مانده حساب بانکی ات را می تکانی و خرج خودت می کنی
یک روز از خواب بیدار می شوی
و به کسی که دوستت دارد بدون دلهره و قاطعانه می گویی
صبح بخیر عزیزم وقت کم است لطفا مرا بیشتر دوست
چه روز قشنگی، آسمان صبح در کنار آواز پرندگان، نسیم خنک و گل های شمعدانی آن طرف پنجره، با تمام وجود به استقبال زندگی میروم، آغوشم را باز میکنم و سپاسگزارم که یک روز دیگر میتوانم با عشق زندگی کنم :)
فقط برای خودت زندگی کن، در کنار خودت فنجانی چای بنوش، با خودت تکرار کن که خوشحالی و امروزت را فوق العاده سپری میکنی :)
زندگی زیباست، به همین سادگی :) 
یه مرضی هم هست که میری سراغ خاطره های قدیمی، بدترین ها رو انتخاب می‌کنی و لحظه به لحظه اش رو با خودت مرور می‌کنی. عکس ها رو می‌بینی یا حرفای رد و بدل شده رو مرور می‌کنی. انقدر توی خاطرات فرو میری که نمی‌فهمی چند دقیقه است داری گریه می‌کنی... 
بعضی از خاطره‌ها
شکل فایل‌های ویروسی‌ان
دیدی هی حذفشون می‌کنی
اما
باز بر‌می‌گردن...
شیفت دیلیت هم اثری نداره روشون...
انگاری جا خوش کردن تو حافظه...
حالا تو نه اینکه در مقابل این خاطره‌ها باشیا...نه...
تو در جریان اینا شناوری...
می‌برنت؛ هرجا که بخوان...
اصلا یه موقع طوری از این دنیا
و ازین هستی دورت می‌کنن
که وقتی به خودت می‌آی؛ می‌گی
کدومش حقیقته؟
یادها مثل قطاری می‌مونن
که اصلا نمی‌دونی چجوری سوار شدی..
مقصدش کجاست...
فقط میری
میری
میری
م
گاهی دست خودت را بگیر و به خرید برو!
برای آخر هفته ات برنامه ی سینما و تئاتر بچین!
خودت را به نوشیدن یک قهوه در کافه ای که دوست داری دعوت کن!
چشمانت را ببند و برای خودت یک موزیک آرام بگذار!
بیخیال ماشین و اتوبوس و مترو، مسیر تکراری هر روز را قدم بزن!
کتابی که دوست داری را به خودت هدیه کن!
برای گلدان اتاق خوابت، گلهای خوشبو بگیر!
در دفترچه ی روزانه ات بنویس:
تو قرار است از لحظاتی که میگذرد لذت ببری!
خلاصه که به خودت، به علایقت احترام بگذار!
میدانی چی
دیروز سر مسئله‌ای از این که آقای همسر این زحمت من رو ندید و یک مورد ضعف کار رو به روم اورد، ناراحت شدم. بعد شروع کردم به فکر کردن به کارهایی که می‌کنم و آقای همسر توجهی نمی‌کنه، بعد چند تا از کارهای ساده‌ای رو که هر روز انجام میدم و شده جزو کارهای روزمره اما کلی ارزش داره و حواسش نیست، برا خودم لیست کردم. اما یهو یه جرقه تو ذهنم زده شد که چقدر خودت حواست به کارهای روزمره و ساده‌ای که آقای همسر هر روز انجام میده هست؟!!!
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است..
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
شبیه وضعیت یه آدم مرگ مغزی که همه ازت نا امید می شن. با این تفاوت که منتظرن برگه رضایت نامه رو، خودت، با دستای خودت امضا کنی...
بعدش هم میان پشت شیشه می ایستن تا ببینن چطور نفس نفس زنان، دم و دستگاه ها رو از خودت جدا می کنی... که چطور به خودت خاتمه می دی...
 
+اهل مناسبت ها نیستم اما آرزوی "شادیِ عمیق" دارم برای اونایی که اینجا رو می خونن و برای اونایی که اینجا رو نمی خونن.
خاطره کار فرهنگی باحال
خاطره کار فرهنگی باحال
 
خاطره کار فرهنگی باحالبعضی وقتا وصف یک سری ازین کارهای باحال و خودجوشِ فرهنگی را که می‌شنوی، حالت خیلی خوب می شود.
مثلا یکی از این کارها مسابقه کتابخوانی‌ ای هست که در عرض ۲ ساعت توی مدارس برگزار کردند.بچه‌ها خیلی خوششون اومده بود.هم بخاطر اینکه ۳-۲ساعتی از کلاساشون پیچونده شده بودو هم اینکه ساعات درسایی که به نظر خودشون به درد زندگیشون نمی خوره، کتابای مفید خوندند.جالب بود براشون که همونجا
تنها جایی که من می توانم خودم را به طور واقعی و بدون هیچ گونه ترسی ببینم داخل اتاق روانشنسم هست.این هفته که پیشش رفتم بهم گفت که تو حتی خودت ، خودت را قبول نداری و اصلا با خودت حال نمی کنی وقتی تو خودت از خودت راضی نباشی چطور می توانی بقیه را جذب کنی؟ راست می گفت من همیشه می خواستم به دیگران تکیه کنم چون هیچ وقت خودم را قبول نداشتم و همیشه محتاج تایید دیگران بودم و برای همین خودم را به دیگران می چسباندم. حالا که حالم خیلی خیلی بهتر از ماه های پیش
بر آن شدیم تا با همکاری انجمن علمی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه پیام نور فردوس و آموزشگاه حکیم - دوره آموزش SPSS را در سطح کارشناسی ارشد و با رویکرد عملی انجام پایان نامه برگزار نماییم. سرفصل مباحث در پوستر آمده است و بگونه ای انتخاب شده که تقریباً نیاز دانشجویان کارشناسی ارشد را در خصوص این نرم افزار مرتفع سازددوره اول این کارگاه از 23 تا 27 شهریورماه 1398 در دانشگاه پیام نورمرکز فردوس برگزار می شود. برای ثبت نام در دوره های بعدی با شماره 091513723
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پروبال خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش

محمد اقبال لاهوری
متولد 1256
مرگ 1317 در سن 60 سالگی
شاعر، فیلسوف، سیاست مدار و متفکر
مسلمان اهل پاکستان
خیلی صحبت کردیم، از همه چیز گفتم و سعی کردم بدون هیچ نقاب و ملاحظه ای حرفهامو بزنم و ازش بخوام که کمکم کنه، راهنماییم کنه و نذاره این حس وحال بمونه همیشه.
من معمولا آدمی ام که نمیتونه راحت خودشو برای کسی توضیح بده ولی برای استادم سعی کردم و تمام تلاشمو کردم که بتونم خودم باشم و خودم رو توضیح بدم، چون به کمکش احتیاج داشتم
فکر میکردم حالا میگه تو خیلی کار داری یا حتی فلان اختلال رو داری، چون طبق تشخیص های خودم حس کردم دارم کم کمOCDمیشم.
ولی جالبه
چقدررر من مظلومم اخهههه 
اینقدر حس خوبی ب خودم دارم که نگو (خودشیفته شدم:))) ) 
گوگولییی تو چقدر بزرگی ! چقد با وجود سختیا خودتو بالا کشیدی (ینی تحمل کردم و شکستو تبدیل ب شادی کردم!) 
من بهت افتخار میکنم:)
چقدر سختی کشیدی ولی همش تموم، همش خاطره شده!!! چه قد دوس دارم لحظاتیو برم گذشته رو سفر کنمو و خودمو بغل کنم بگم کمتر سخت بگیر بچه:))
کنکورو خاطرات تلخ و شیرین ! درسته از کنکور متنفرم اما دلم برای خودِ کنکوریم تنگ میشه ب هر حال:/
دلمم برای کامنتای تک
هر چه را که به دیگری بدهی ، میچرخد و به خودت برمی گردد:
به دیگری بی احترامی میکنی، در واقع نشان می دهی که خودت قابل احترام نیستی.
حقوق شهروندی را رعایت نمی کنی،خود ، در جایی بدون فرهنگ و تمدن زندگی خواهی کرد.
دیگران را نمی بخشی،خودت در تب و تاب خواهی بود.
به دیگری خشم میگیری ، قبل از آن خودت در خشمت خواهی سوخت چون از تو برخاسته است.
سکوت نمی کنی ، خودت در ازدحام و شلوغی خواهی بود.
گوش نمی کنی ، شنیده نمی شوی.
دیگران را نمی بینی ، نادیده گرفته خواهی
درد دل ما به درد هیچ کس نمیخوره واسه این میام اینجا...
راستش اهل درد دل کردن هم نیستم  شاید به همین خاطره ک به کسی چیزی نمیگم جز روزمرگی ها هوا خوب شده ها اخ اخ دیدی چقدر وسایل گرون شده .گوشت رو دیدی قیمتش چقد زیاد شد .اخی  چقدر زمونه ی بدی شده .خسته شدم از شب وروز های تکراری از زندگی بی هدف ازبی برنامگی از بی ایمانی جدی از این اخری بیشتر خسته شدم من مسلمانم اما ایمانم ...ایمان ندارم جدی میگم ازخودم بیزارم که چی بشه دارم زندگی میکنم و بی برنامه جلو
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
باورم نمیشه به پایان این پاییز رسیدیم... پاییز 98... چقدر فرق دارد با پاییز 88 و شب یلدای خابگاه و اون همه فال حافظ...
چقدر این دهه اخیر زود گذشت... چقدر هنوز کار دارم... هنوز حتا به قدر کافی بزرگ نشدم... به خوبی میدونم منطق چی میگه و درست چیه... اما تسلیم مهربونی ذاتی م میشم... البته انکار نمیکنم اون شیطنت و تجربه خاهی ته وجودم هم بهرحال اثرگذاره...
از پاییز 78 که یادم نمیاد... حالا یا نمیخام یادم بیاد. . 
صبح ها که سوفیا رو میبرم مهد از یه راه های خیلی دوری بر
بسم الله
باید با خودت مواجه شوی.یعنی تف کنی توی صورت هر چیزی که اذیتت میکند.دل ببندی به روزهای زیبا و عشق های اصیل،با حوصله باشی و کارهای زیبا بکنی.
باید با خودت مواجه شوی.روزهای گذشته را به خاطره ها بسپاری.مثلا فقط یادت بیاید خانه ی مادربزرگت چگونه بود.همین برای زندگی کافیست.گرمی پتوهای سنگین و غرق شدن زیر آن ها در شب های سرد زمستان.صبحانه های خواب آلود و رفتن به مدرسه.دویدن توی حیاط مدرسه و لذت بردن از خوب بودنت و خندیدن به کسانی که همیشه جای
رزرو بلیت امیرفیلم امیراکنون در سینماهای فردوس سینمایی کوروش که فردوس سینمایی کوروش , وسیع ترین بهشت سینمایی مرزوبوم در طبقات ۴ و۶ مجتمع تجاری , فرهنگی و تفریحی کورش با سپرده گذاری تیم صنعتی گلرنگ طی چهارسال ایجاد شده است .۱۶۰۰۰متر مربع از مجتمع تجاری , فرهنگی و تفریحی فردوس کورش به ۱۲ تالار سینما اختصاص داده شده که ۲۸۰۰ صندلی به گنجایش سینماهای سرزمین طولانی تر نموده است . همینطور این سینما دارنده رستورانهای متفاوت و پ
مثل کابوس میمونه، مثل فیلم، مثل همه چی به جز واقعیت. اینکه شب عید دچار این وضعیتیم. امروز بعد روزها رفتم بیرون. خیابونا برای شب عید و حتی غیرعید خیلی خلوت بود. خیلی از مغازه ها بسته بودن و ماشینا رو ضدعفونی میکردن توی یه چهار راه. واقعا وضعیت بدیه. شب عیده اخه. خیلی ناراحت شدم که شب عید اینطور گذشت. عید عزیزمون. خدایا خودت کمکمون کن لطفا. خودت فقط میتونی کمک کنی. خودت حالمون رو خوب کن. خودت حال جهان رو خوب کن. ای بزرگ‌ترین و بهترین. ❤️
وقتی دنبال اثبات کردن خودت برای دیگران هستی کوچکتر و حقیرتر میشوی 
ولی وقتی که دنبال اثبات خود برای خودت هستی کمترین اتفاقی که می افتد تغییر کردن است و بزرگترین اتفاقش تحول درونی توست 
هر چه که بود گذشت از نو شروع کن و خودت را برای خودت اثبات کن...
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
امـــــروز عجیب دلم برایَت تنگ استـ..دو لیوان چـــــاےدو صندلےدو بلیتـ سینمایکـ نیمکت دونَفـره در پارکـو باقے دو نَفَره هایمانتَحقق پیدا مےکردحلا قضیہ تفاوت داردیک لیوان آبقرص مُسکـنکز کردن در گوشه تاریکـ اتاقیکـ نیمکتـ پرت در پارکـو ضَجـهحالا که نیستے من و یکـ دنیا خاطره از تو، دو نَفَره هایی داریم..اینجـــــا جایَتـ خالیستـــ صاحبـ یک دنیا خاطره
امروز کلاس زبان داشتم بازم اومده بودی از دور ماشینت رو دیدم اگر اشتباه نکنم
ناهار مهمون مادرت باباطاهر بودیم سحر هم رفته بود مشهد. اوجان حالش خوب نبود خاله رفته بود پیشش.امروز غروب اومدی ک وسایل رو ببری.خیلی پژمرده شده بودی راستش دلم ریش شد خواستم همونجا بگم چته یا ب ی بهونه ای زودتر برگردم ب توام بگم بیای باهات صحبت کنم.بگم چرا اینجوری شدی تو ک خودت منو از زندگیت انداختی بیرون دیگه چته؟ از چی ناراحتی ک این شکلی شدی؟ میدونی دلم خیلی برات تنگ
از جمله سفرهایی که جزو خاطره انگیزترین ها
هستند، سفر به یک جزیره در دل دریا است. خوشبختانه ایران با داشتن جزیره هایی
مانند کیش سفرهای خاطره انگیز بسیاری می سازد. ولی خاطره انگیز بودن این سفرها
منحصر به طبیعت و جاذبه های جزیره نیست بلکه کیفیت بی بدیل جزیره است که بیشترین
تاثیر بر مسافران می گذارد و از لحاظ روانی مسافران را به آرامش سوق می دهد. هتل
های کیش هم به درستی عمل کرده و سفر خاطره انگیز را در بستری آرامش بخش برای
گردشگران مهیا کرده اند.
اگر کار اشتباهی کردی،قبل از اینکه از یه جای دیگه گندش در بیاد،خودت موضوع رو روشن کن.
آره،تبعات داره،اونم خیلی،اما لااقل با خودت میگی:خودم گفتم.
حقیقت تلخه،اگر خودت حقیقت اشتباهت رو بگی سخته،تبعات اشتباهاتت خیلی خیلی سخت تره،اما لااقل تقاص کاراتو دادی،درس گرفتی و تنبیه شدی.
بالاخره حقیقت روشن میشه،غیر ممکنه نشه،حداقل اگر خودت روشنش کنی،برای خودت راحت تره.برای وجدانت.
سعی نکن از حقیقت فرار کنی،تقاص حقیقت رو،بالاخره،یه روزی،همه میدن،مط
تو نو بهار منی
همیشه کنار منی
در اوج بی قراری من
تویی که قرار منی
 
صدای پای نسیم
مرا به خاطره برد
میان خاطره ها 
تو در خیال منی
 
در این مسیر خطیر
پر از شرارت و گیر
تو آمدی چون شمس
و دستگیر من
 
خبر نداشت به عشق
زلال می شود آب
در آن میس و جامی
که می دهد صنمی
 
هروقت آدم دچار غرور بی حد و حساب میشه خدا میزنه تو دهنش.آمریکاییا سردار سلیمانیه کشتن. اون تشیع گسترده و جواب سپاه شد تو دهنیشان.ما برای زدن پایگاه آمریکا و انتقام دچار غرور کاذب شدیم هواپیمای مسافربری شد تودهنیمان.تودهنی سنگینی بود. دیشب چقدر افتخار کرده بودم امروز چقدر احساس بی آبرویی و خجالت. تودهنی سنگینی هم برای من بود.خدایا خودت به داد همه ما بنده های بیچاره ت برس.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کیف. چمدان/چمدان عروس/چمدان مسافرتی